رهبری سازمان عبارت است از انواع اقداماتی که برای تعیین اهداف و مقاصد جمعی و رسیدن به آن صورت میپذیرد. تعریف رهبری به نحوی که آن را به افراد شاغل در مقامات رسمی محدود سازد کوششی است مغایر و ناسازگار با واقعیتهای زندگی، زیرا هر فرد ممکن است در راه موفقیت گروه قدمی بردارد. باید توجه داشت که رهبری در وجود هر انسان خلاصه میشود و عاملی است انسانی که یک گروه را بهمنظور نیل به اهدافی خاص و مشخصشده بسیج و تجهیز و مینماید و هدایت میکند.
رهبری ویژگی ناشی از اقدامات جمعی است. کسی نمیتواند خارج از ماهیت وجودی گروهها و احزاب، به رهبری معنا بخشد. گروه و رهبری دو امر لازم و ملزوم یکدیگرند. هیچکدام بدون وجود دیگری حاصل نمیشود.
رهبری فرآیندی است سازمانی، که طی آن با دریافت یاری و همکاری سایر افراد سازمان، در نیل سازمان به هدف مشترک گام برداشته میشود. طی سالیان طولانی رهبری به موضوعی قابل اهمیت و موثر در ادبیات سازمانی تبدیل شده است. به همین سبب نیز آموزش و بار آوردن رهبران کارآمد تبدیل به نیازی ناگسستنی و ضروری برای هرسازمان و مجموعهای گردیده است.
اهمیت رهبری سازمان
در دنیای کنونی که روزبهروز به پیچیدگی و درهمتنیدگی سازمانها افزوده میشود، اهمیت موضوع رهبری نیز پررنگتر میگردد.
همچنان که در روزگاران قدیم تصمیمگیریها و جهتگیریهای افراد بر پایهٔ اعتماد به رهبری بوده است امروزه نیز بهمنظور نیل به اهداف گروهی نیاز به رهبری و متکی بودن به منطقی وی است. افراد میتوانند نظرات و توصیههای رهبری سازمان را تجزیه و تحلیل کنن، پیشنهاداتی به آنها اضافه کنند و انتقاداتی نیز درج کنند. به سبب این آزادی در تصمیمگیریها گروههای امروزی در سازمانهای فضای اندیشه پویا و بازتری به نسبت قبل داشته و این آراء و افکار نیازمند تلفیق و سازماندهی میباشند. همین امر مشارکت در تصمیمگیری خود سبب حصول عنوان رهبری جمعی گشته است. از همین رو بهمنظور اتحاد و سودهی به تمام این طیف نظرات نیاز روزافزون به وجود رهبری سازمانی احساس میشود.
رهبری قوت خود را از راه پیوند با مقتضیات زمان، نیازها و پیوستگی با اعضای گروه بهدست میآورد. چنین پیوندی در صورتی منجر به ایجاد رهبری موثر خواهد شد که رهبران از اعتبار و شخصیت کافی برخوردار باشند.