چگونه قاطعانه رفتار کنیم؟ | یکی از تعاریف قاطعیت که بسیار هم پرطرفدار می باشد، گرفتن حق دیگران به شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و در فضای مثبت بدون هیچ نوع خشونت یا پرخاشگری است. قاطعیت افراد به گونه ای است که بدون ناراحت کردن خود یا دیگران به اهداف خودشان می رسند. در واقع قاطعیت یکی از جنبه های قابل اصلاح ارتباط میان افراد است. این مهارت می تواند افراد را در برخورد با کارفرما و مدیر یا زیردستان بسیار یاری دهد.
برخی براین باورند که رفتار قاطعانه یعنی رفتاری که صادقانه، مستقیم و مناسب با عقاید و احساسات باشد. ابراز وجود کردن، نقطه مقابل دل و جرات نداشتن است. جراتمندی توانایی ابراز وجود و ابراز حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. ابراز وجود کردن راهی است برای تایید خود به شکلی مثبت که در عین حال موجب ضایع شدن حقوق دیگران نمی شود. از سویی در قاطعیت حالت انفعالی نداریم و نمی گذاریم دیگران از ما سوء استفاده کنند و از طرفی دیگر حق و حقوق و نیازهای دیگران را می شناسیم و سعی می کنیم خود را به گونه ای معقول با آن تطبیق دهیم.
در زندگی رزومره اهمیت قاطعیت به حدی زیاد است که حتی می توان به نوعی آن را یک مهارت در نظر گرفت. ممکن است برای تان جالب باشد که بدانید قاطعیت، پاسخی مورد احترام است اما لزوما مورد علاقه دیگران نیست. رفتار منفعلانه بیشتر مورد علاقه دیگران است. حال آن که پرخاشگری نه مورد احترام دیگران است و نه مورد علاقه آنان می باشد. خوشبختانه قاطع بودن سبب می شود هرگونه سوء برداشت توسط طرف مقابل انجام نشود. ممکن است فردی که قاطعیت ندارد موضوع را به نحوی بیان کند که شخص مقابل وی منظور واقعی اش را متوجه نشود به اصطلاح موضوع را پیچیده کند. یکی دیگر از نتایج قاطع بودن این است که شما به خواسته ی قلبی خود نزدیک تر می شوید.
یکی دیگر از نکاتی که بسیاری در آن دچار اشتباه می شوند یکسان بودن قاطعیت و پرخاشگری نیست! این موضوع را هرگز فراموش نکنید که پرخاشگری با قاطعیت ﯾﮑﺴﺎن نیست. اﻣـﺎ افرادی ﮐـﻪ ﭘﺮﺧﺎشگرند ﭼـﻮن با ﭘﺮﺧﺎشگری ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ براین باورند که ﻗﺎﻃﻌﺎﻧـﻪ رﻓﺘـﺎر ﮐـﺮده اﻧـﺪ . درست است که در سبک ارتباﻃﯽ قاطعانه و پرخاشگرانه ﻧﯿﺎزﻫﺎ اﺑﺮاز ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ اﻣﺎ میان اﯾﻦ دو ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی مشهودی وﺟﻮد دارﻧﺪ. از ﺟﻤﻠﻪ در ﻧﻮع ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﮑﺎر ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ، ﻟﺤﻦ ﺻﺪا، زبان بدن ، تفاوت های آشکاری می باشد.
شما باید بدانید که رفتار قاطعانه به این معنا نیست که ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎی خود را برآورده خواهیم کرد. در حقیقت با رفتار قاطعانه نمی توان هیج نتیجه ای را تضمین کرد. قاطع بودن یعنی احترام گذاشتن به نیازهای خود سایر افراد. با درک این معنا ، گاهی اوقات به خواسته های مان می رسیم، گاهی خواسته های مان برآورده نمی شود و گاهی هم به صورت متقابل نیازهای مان برآورده می گردد. بعضی وقت ها ممکن است رﻓﺘﺎر ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ، انسان را ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺑﯿﺎﻧﺪازد چرا که ﻓﺮد مقابل در ﭼﻨﯿﻦ وﺿﻌﯿﺘﯽ، ﻣﻨﻄﻘﯽ رﻓﺘﺎر نمی ﮐﻨﺪ و در مقابل رفتار منطقی، پاسخی پرخاشگرانه می دهد که در نهایت احتمال کشیده شدن به ضرب و شتم وجود دارد. به همین دلیل ﺷﺎﯾﺪ انسان ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﻣﻨﻔﻌﻼﻧﻪ رﻓﺘﺎر ﮐﻨﺪ.
گاهی اوقات کمبود و یا حتی نبود ﻣﻬﺎرت ﻫﺎی ﮐﻼﻣﯽ و ﻏﯿﺮ ﮐﻼﻣﯽ قاطعیت سبب می شود که عدم قاطعیت و رفتار منفعلانه به وحود بیاید. زمانی که ﻓـﺮد ﻗﺎﻃﻌﯽ را ﻣﺸﺎﻫده ﻣﯽ ﮐﻨﯿم از او ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﯾﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﯿم و قاطعیت وی را مورد ستایش قرار می دهیم. اﻣﺎ از آن جایی که خود نیاموخته ایم که چگونه در برخورد با مسایل مختلف زندگی قاطعانه برخورد کنیم، نمی توانیم در مواجهه با مشکلات رفتاری ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ داشته باشیم و این را نیز ﻧﻤﯽ داﻧﯿم ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ هم ﻣﯽ ﺗﻮان نحوی صحیح زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮد.
در برخی اوقات می دانیم ﭼﮕﻮﻧﻪ رفتاری قاطعانه داشته باشیم، اﻣﺎ به قدری ﻣﻀﻄﺮب ﻣﯽ ﺷﻮﯾم ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﯿم آن را در ﻋﻤﻞ به اجرا بگذاریم.
در بعضی ﻣﻮارد ﻧﯿﺰ اﺳﺘﺮس آن ﭼﻨﺎن ما را فرا می گیرد ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﯿم ﺑﻪ روﺷﻨﯽ ﻓﮑﺮ کرده و به درستی رﻓﺘـﺎر نماییم. از این رو ﻻزم اﺳﺖ روش ﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﺿﻄﺮاب و ﮐﺎﻫﺶ اﺳﺘﺮس ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ را ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﻢ. علت عدم قاطعیت گاها مرتبط با موقعیت است. این بدین معناست ﮐﻪ ﻧﻤﯽ داﻧﯿﻢ در ﮐﺪام ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﭼﻪ رﻓﺘـﺎری را ﺑﺎﯾﺪ در ﭘﯿﺶ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ و در چه زمانی واکنش مناسب از خود نشان دهیم. ﺳﻪ ﺧﻄﺎی راﯾﺞ در ﻣﻮرد ارزﯾﺎﺑﯽ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎ نیز ﻋﺒﺎرﺗﻨد از:
- اشتباه گرفتن قاطعیت جدی با پرخاشگری
- اشتباه گرفتن عدم قاطعیت با مودب بودن
- اشتباه گرفتن عدم قاطعیت با حمایت
همه ما این را می دانیم که رﻓﺘﺎرﻫﺎی مان از ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﻧﺴﻠﯽ به ﺸﺪت ﺗﺎﺛﯿﺮ می پذیرند. برای مثال در ﺑﺮﺧـﯽ ﻓﺮﻫﻨﮓ ها ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ، رﻓﺘﺎر ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ. تعلق ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﯾﯽ فرد را مجبور می کند که ﻗﺒﻞ از عمل، سود و زﯾﺎن ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ را ﺑﺴﻨﺠﺪ، آن گاه ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﻓﺎﯾده ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮاﺳﺎس ارزش ﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮاز ﻓﺎﯾده ﻫﺎی ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ اﺳﺖ.
ممکن است ﻧﺴﻞ ﻫﺎی ﻣﺴﻦ ﺗﺮ ﻧﯿﺰ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ. زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺮدﻫـﺎ آﻣﻮﺧﺘـﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ اﺑﺮاز ﻫﯿﺠﺎن نشانه ﺿﻌﻒ اﺳﺖ و زن ﻫﺎ ﯾﺎد ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺎن ﻧﯿﺎز ﯾﺎ ﻋﻘﯿده نشانه ﭘﺮخاشگری اﺳـﺖ. ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎورﻫﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ سخت اﺳﺖ اﻣﺎ در پرتو تعالیم دینی امکان پذیر است.
قاطعیت بهتر است یا عدم قاطعیت؟
عدم قاطعیت حداقل در چهار مورد بهتر از قاطعیت است.
اول: اولین برتری زمانی مشخص می شود که احساس کنیم فرد مقابل در مخمصه افتاده است. به عنوان مثال زمانی که در کافی شاپی شلوغی هستیم و می دانیم که گارسون کافی شاپ تازه کار است، می توانیم برخی از ضعف های او مانند این که به افرادی که بعد از ما آمده اند زودتر رسیدگی کرده و خدمات ارایه می دهد را نادیده بگیریم. در این حالت نباید قاطعیت نشان داد، چرا که او قصد پایمال کردن حق ما را نداشته و عدم بی توجهی او ناشی از عدم آگاهی و شناخت است. لذا نشان دادن قاطعیت، اضطراب او را بی جهت افزایش می دهد. پس می توان در این حالت به مشکلاتی که میان ما و او وجود دارد بی اعتنایی کرد و از آن گذشت.
دوم: به هنگام تعامل با شخص بسیار حساس، هرگاه احساس شود قاطعیت موجب رنجش روحی و بروز احساساتی مانند گریه کردن یا حمله شخص به ما می شود، بهتر است قاطعیت نشان ندهیم؛ به خصوص اگر این اولین و آخرین برخورد ما با او باشد.
سوم: زمانی که متوجه اشتباه خود شدیم، برای مثال پس از ارتکاب به تخلفات رانندگی، بهتر است در برابر مامور پلیس قاطعیت نشان ندهیم. در این وضعیت عذر خواهی و توجه به راهنمایی های پلیس بهترین راه حل است. ما می بایست به جای این که درصدد اصلاح یا توجیه عمل خود برآییم با کمال خونسردی به اشتباه خود اعتراف کنیم.
البته باید در نظر داشت که همیشه عدم قاطعیت مناسب نیست. معمولاً عدم قاطعیت مستمر، ناگهان به پرخاشگری مبدل می شود و فرد احساس می کند دیگر طاقت ندارد مورد سوء استفاده قرار گیرد و دیگران او را نادیده بگیرند. بنابراین، بهتر است از همان ابتدای تعامل اجتماعی قاطعیت نشان داد.
چهارم: هنگامی که با افراد سلطه جو و اصلاح نشدنی سر و کار داریم. عموما با افرادی مواجه هستیم که کنار آمدن با آن ها دشوار است. کمترین مقدار قاطعیت در برابر این اشخاص در هر زمان و مکان، واکنش های منفی آنان را درپی دارد. برخی از افراد به قدری رفتارهای شان ناخوشایند است که ارزش برخورد کردن با آن ها وجود ندارد و گاه سودی که عاید می شود درمقایسه با ارزش ناراحتی که از آن ناشی می شود، بسیار کمتر است.
بیشترین پیامد ﻗﺎﻃﻊ ﻧﺒﻮدن ﮐﺎﻫﺶ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ اﺳﺖ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﻌﻼﻧﻪ رﻓﺘﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ از ﺑﯿﺎن افکار و اﺣﺴﺎس ﺧـﻮد ﺧﻮدداری می ﮐﻨﯿﻢ . ﻧﺘﯿﺠﻪ ی این ﮐﺎر ﻣﻮاﻓﻘﺖ ﺑﺎ شخصی دیگر ﯾﺎ ﺑﺮآورده ﮐـﺮدن ﺧﻮاﺳـﺘﻪ ﻫـﺎی او ﺧﻮاﻫـﺪ ﺑـﻮد. ﺑـﺎ ﮐﻨـﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﻪ ﻧﻔﻊ خواسته ﻫﺎی دﯾﮕﺮی اﺣﺴﺎس ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﮐرد ﮐﻪ بی هدف هستیم و کنترلی بر زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد ﻧﺪارﯾﻢ.
حال با توجه به توضیحی که از قاطعیت ارائه شد، مشخص می شود که داشتن قاطعیت در مسئولیت بدین معناست که خواسته خود را به روشنی مشخص کنیم و آن برای فرد مقابل واضح سازیم. نه در خود فرو رویم و منفعل باشیم و نه به دیگران زور بگوییم. چرا که «شخصیت های منفعل» ممکن است بدانند چه خواسته ای دارند، اما نمی توانند خواسته خود را مطالبه کنند.
در مقابل آن ها « پرخاشگرها » قرار دارند که اغلب به این دلیل پرخاشگری می کنند که از خواسته خود اطلاعی ندارند، کارشان شبیه مشتریانی است که از خدمات بدی که در تصورشان دریافت می کنند با صدای بلند شکایت دارند و با کسی که احتمالا مسئولیتی ندارد درگیر می شوند و بعد به قدری گستاخی و بی ادبی نشان می دهند که همه را ناراحت می کنند و هیچ کس از رفتارشان خشنود نمی شود. مشکل اینجاست که این اشخاص دقیقا نمی دانند که چه خواسته ای دارند؟
قاطعیت یعنی دقیقا از خواسته خود آگاه باشیم و آن را بدون بار احساسی مطرح کنیم. این به مراتب مفیدتر و موثرتر از ابراز خشم است و بدون شک یک مدیر و یک مسئول موفق با بکارگیری چنین راهبردی، مرتب از خود می پرسید: من چه می خواهم؟ و چگونه در مقابل رفتار های مختلف از خود واکنش نشان دهم که علاوه بر قاطعیت، منفعلانه نباشد؟