شما یک رهبر هستید یا یک مدیر | اغلب اوقات شاهد آن هستیم که از دو کلمه ی «رهبر» و «مدیر» برای بیان یک منظور استفاده می شود، در حقیقت اکثر افراد این دو واژه را به جای یکدیگر به کار می برند. اما متاسفانه تعداد کمی هستند که تفاوت های مدیر با رهبر را می دانند. در بیان ساده تر مدیر قوی بودن بود سبب نمی شود تا شخصی، یک رهبر و رییس عالی و قدرتمند نیز باشد. همه ی ما به دنبال اشخاصی می رویم که این دو عنوان را به جای یکدیگر استفاده می کنند و این امر تواند بسیار ناامید کننده و ناراحت کننده باشد.
شما با دانستن تفاوت بین مدیریت و رهبری می توانید درک بهتری از نقش خود در سازمان یا شرکت داشته باشید. در واقع با دانستن این تفاوت، می توانید توانایی هایتان را برای رسیدن به بیشترین میزان توانایی و پتانسیل خود پرورش دهید. همچنین آشنایی با عاملی که موجب جدا شدن رهبران و مدیران می شود نیز می تواند به شما کمک کند تا به چگونگی دسترسی به بهترین تعادل بین مدیریت و رهبریت دست یابید. برای درک بیشتر مفهوم دو واژه ی مدیریت و رهبری، آشنایی با تفاوت ها و شباهت های میان مدیران و رهبران و کمک برای رسیدن به بهترین موقعیت در ریاست و مدیریت خواندن این مقاله را از دست ندهید.
مفهوم رهبری
رهبری می تواند به روش های مختلف تعریف و یا تفسیر شود، اما به عنوان یک نقطه شروع به طور کلی، شما می توانید یک رهبر را به عنوان فردی که بیشتر با تعیین اهداف، پیشرفت در کار و انگیزه و هدایت تیم برای دستیابی به یک جهت جدید تلاش می کند، تعریف کنید.
رهبران می توانند با به اشتراک گذاشتن یک چشم انداز الهام بخش و ایجاد تغییرات مفید، برای مثال نشان دادن، توانمند سازی دیگران و ایجاد محیط مطلوب برای موفقیت تیم، مشخص شوند. به عبارت دیگر مدیران بیشتر نگران انجام کارها هستند، در حالی که رهبران بیشتر به انجام کارهای مناسب تمرکز می کنند.
پیتر دراکر (PETER DRUCKER)بنیان گذار مدیریت مدرن درمورد رهبری اینطور می گوید که بعضی اوقات رهبران، با تغییر قوانین سبب ایجاد تغییرات می شوند. او این مسئله را به طور مناسب و مستعدانه ای بیان می کند: «تنها تعریف یک رهبر، شخصی است که پیروان خاص خود را دارد. او برای به دست آوردن این پیروان باید فرد تاثیر گذاری باشد، او برای به دست آوردن این پیروان، باید بر روی مردم تاثیر بگذارد، اما برای رسیدن به این امر، باید دارای کمال و بی عیبی باشد و بدون وجود آن نمی تواند به این مقام برسد.»
مفهوم مدیریت
تعریف مدیریت به طور خلاصه این گونه است: ” مدیریت رشته ای است که در حفظ وضعیت موجود، مطابق با استاندارد ها و سازماندهی و هدایت افراد در اطراف مرزهای تعیین شده برای دستیابی به این کار، تخصص دارد.” با توجه به این تعریف این طور می توان برداشت کرد که مدیران بیشتر به انجام کارها اهمیت می دهند و افراد را راهنمایی می کنند که چگونه این کار را انجام دهند.
در حقیقت مدیران باید اطمینان حاصل کنند که افراد تیمشان و یا کارمندان آن ها مطابق با استاندارد ها عمل می کنند و پیرو سیاست های تعیین شده هستند. آن ها به رهبران خود اطمینان می دهند که اهداف آن ها انجام می شود. آن ها توانایی انجام این کار را دارند و افراد مسئولیت پذیری هستند، اما سهم آن ها در سازمان ها، به شدت طبق قوانین و مقررات می باشد.
مدیران، افرادی هستند که وظیفه ی مدیریت را توسط اشخاص خاصی به عهده گرفته اند و به طور کلی، این مدیران از طریق عملکرد های کلیدی و مهم مثل برنامه ریزی و بودجه بندی، سازمان دهی و مدیریت کارمندان، حل مسائل و کنترل کردن، به اهداف خواسته شده یرخود می رسند.
البته برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق می توانید به دنبال فرآیندها و روش های قرار داده شده و تمرکز بر انجام کار به سرعت و کارآمد باشید. اغلب مدیران در طول کار و یا فرآیند اجرا، واکنش نشان می دهند و بیشتر به اقدامات فوری و پر اهمیت توجه می کنند. هنگامی که شما در موقعیتی قرار دارید که تنها به مقابله با شرایط اضطراری نیاز دارید و احتیاجی به حل و فصل مسائل اساسی ندارید، حضور یک مدیر در تیمتان می تواند برایتان عالی و کارآمد باشد.
تفاوت رهبری و مدیریت
مدیریت و رهبری را هرگز نمی توان یکی دانست. آن ها دارای ویژگی های متفاوتی هستند. در ادامه به بررسی ۹ تفاوت اصلی بین مدیریت و رهبری، توسط مثال های مختلف می پردازیم:
- تمرکز بر روی اهداف و دیدگاه های آینده در برابر تمرکز بر روی وظایف
مدیران در انجام وظایف افرادی بسیار ماهر و خبره هستند. ممکن است این افراد به اهداف و ماموریت مهم شرکت و سازمان اهمیت دهند، اما شغل اصلی آن ها، رعایت کردن و پی بردن به سیاست های سازمان است. مدیران، وظایف مهم و ایده های بزرگ را برای رهبران سازمان خود انجام می دهند.
در مقابل مدیران، رهبران هستند که در جهت اهداف و دیدگاه های آینده شرکت حرکت می کنند. رهبران افرادی هستند که به تصویر کلی و بزرگی که از آینده در سر دارند نگاه می کنند و به روش های جدید برای تحقق بخشیدن به این تصویر ذهنی می رسند. هنگامی که آن ها مسائل و روش های جدید را امتحان می کنند، همیشه ایده های خود را به وظیفه ی مهم شرکت و ماموریت اصلی مرتبط می دانند و همیشه وظیفه ی مهم شرکت و ماموریت اصلی را در تمامی ایده های جدید خود در نظر می گیرند. - فروش در برابر گفتگو
رهبران افرادی خلاق هستند. آن ها مدام بر پایه خلاقیت و نوآوری عمل می کنند. رهبر باید این توانایی را داشته باشد که به دیگران ثابت کند که ایده هایش ارزشمند است. مهم ترین نکته ای که باید به آن توجه شود این است که رهبران اعتبار خود را، از طریق تشویق دیگران برای خرید خط فکری خود به دست می آورند. درحالی که مدیران نیازی ندارند تا ایده ی خود را به فروش برسانند، چرا که نقش آن ها فقط اجرای سیاست هاست. این افراد باید روش ها و سیاست های خود را به نحوی انجام دهند که رهبران به آن ها می گویند. - ریسک پذیری در برابر حداقل ریسک
همه ی ما باید این را به خاطر داشته باشیم که هر زمان چیزی جدید را انتخاب می کنیم باید ریسک آن را نیز قبول کنیم. این مدیران هستند که همیشه در حال مواجهه با این ریسک ها هستند زیرا دائما در حال ایجاد تغییر و پذیرفتن آن هستند.
از جمله وظایف مدیران به حداقل رساندن این گونه از ریسک ها است. مدیران می بایست کارمندان را زیر نظر گرفته و مطمئن شوند که کارمندان کاری که به آن ها محول شده است را انجام می دهند و وظایف خود را طبق گفته ها و دستورات کمپانی به انجام می رسانند. زمانی که مشکلات افزایش پیدا می کنند، ممکن است مدیر مشکلات را با ریاست یا همان رهبری مطرح کند تا سیاست های موجود را اصلاح کنند. - تشویق کردن در برابر آموختن و راهنمایی کردن
در این بخش تفاوت میان رهبری و مدیریت به چگونگی رویکرد یک مدیر در انجام وظایف خود بستگی دارد. در حقیقت این رهبران و روسا هستند که کارمندان را تشویق می کنند تا ذهن خود را بازتر کرده و آینده ی پیش روی خود را بسیار درخشان ببینند و تصویر و هدفی بزرگ در سر داشته باشند.
عموما مدیران راهنمایی های روشن و واضحی در رابطه با جنبه های مختلف محیط کاری خود دارند. ممکن است آن ها در میان کارهای خود کارمندان را تشویق کنند، اما وظیفه ی اصلی این افراد، توضیح در رابطه با چگونگی انجام شدن کارها می باشد. آن ها اشخاصی هستند که شما در هنگام مواجهه با مشکلات و پیدا کردن بهترین راه حل برای انجام کار خود، به آن ها مراجعه می کنید. - انجام کارهای غیر معمول در برابر انجام کارها به صورت معمول و روتین
رهبران یا روسا نیاز دارند تا وضعیت موجود و فعلی خود را به چالش بکشند، در غیر این صورت، سازمان در معرض رکود قرار می گیرد. این افراد مسائل و روش های جدید را امتحان می کنند تا بفهمند آیا چالش ها و مسائل جدید می تواند موثرتر باشند یا خیر. آن ها برای تنظیم سیاست های شرکت خود، با اهداف و دیدگاه های کمپانی کار می کند. در مقابل رهبران، مدیران وجود دارند که وضعیت موجود را حفظ می کنند. آن ها سعی می کنند تا به بهترین نحو ممکن، بر اساس گفته ها و راهنمایی های روسا کار کنند. - انگیزه در برابر تایید
هنگامی که افراد راه ها و روش های جدید را امتحان می کنند، ممکن است در زمینه ی مورد نظر کارآمد و مفید نباشند، در این صورت با شکست مواجه می شوند. در واقع رهبران باید افراد با انگیزه ای باشند و در حفظ انگیزه ی دیگران، به بهترین نحو ممکن عمل کنند. آن ها تمام کارهایی که انجام می دهند بر اساس دیدگاه و هدف کلی سازمان تنظیم می کنند. هنگامی که یک شرکت، دیدگاه و هدفی قوی و روشن داشته باشد، رهبر آن می تواند از این هدف به عنوان مرکز توجه، برای الهام بخشیدن به کارمندان استفاده نماید.
در این میان، هنگامی که مدیران در حال مدیریت افراد تیم خود هستند، هدف اصلیشان باید تصمیم گیری در جهت رسیدن به اهداف و موفقیت باشد. مدیران دائما افراد زیر دست شان را زیر نظر دارند و تعیین می کنند که آیا این افراد، مطابق استاندارد های تعیین شده توسط شرکت عمل می کنند یا خیر. - “قوانین را بشکنید” در برابر “از قوانین پیروی کنید”
رهبران افرادی هستند که موظفند به سرعت و طبق قوانین عمل کنند تا بتوانند رو به جلو حرکت کنند . گاها قوانینی که برای ایجاد نوآوری و خلاقیت تنظیم می شوند بسیار سفت و محکم هستند، به این معنی که رهبران اغلب از این قوانین سرپیچی می کنند و آن ها را منحرف می کنند.
ممکن است زمانی که وضعیت اقتصادی شرکت یا سازمانی در وضعیت بدی قرار دارد، رهبران قوانین را به طور کامل نادیده بگیرند. در حالی که یک مدیر به این دلیل که شغل خود را حفظ کند، باید به استراتژی هایی که توسط سرپرست یا رئیس شرکت تعیین می شود، پایبند بماند. شکستن قوانین، موجب تضعیف موقعیت آن ها می شود و می تواند عملکرد و موفقیت شرکت را کاهش دهد.
- القا کردن و الهام کردن اعتماد در برابر انتظار کنترل
هنگامی که شخصی شما را از طریق روش ها و محیطی جدید هدایت می کند، باید اعتماد خود به آن ها را افزایش دهید و به عملکرد آن ها اطمینان داشته باشید. یک رئیس قوی، در الهام و القای اعتماد به افراد، صحیح و بی نقص عمل می کند و می تواند آن ها را از طریق اعتمادی که به او دارند، به جایگاه ها و مکان هایی ببرد که این افراد هرگز تا به حال در آن جا قرار نگرفته اند، به عبارتی آن ها را به موفقیت برساند.
اعتبار مدیران، وابسته به توانایی آن ها برای کنترل کامل می باشد. در واقع نیازی نیست تا به مدیر خود اعتماد یا علاقه داشته باشید تا کارهایی را انجام دهید که به شما محول کرده است. مدیران نیاز دارند تا کنترل اوضاع را به دست گرفته و مطابق با راهنمایی ها و اصولی که به آن ها گفته شده است عمل کنند تا بتوانند کار خود را به خوبی انجام دهند. - پرورش دادن ایده ها در برابر مشخص کردن و تخصیص وظایف
رهبران برای پیشرفت و بهبود، روش های جدید را امتحان می کنند. آن ها ایده های جدید و تفکر آزادانه را پرورش می دهند؛ چرا که این امر از اهداف آن ها حمایت می کند. آن ها به خوبی می دانند که اگر بتوانند مردم بیشتری را تشویق کنند تا به صورت آزادانه فکر کنند و افکار موفقیت آمیزی در سر داشته باشند، قدرت ذهنی گروهی آن ها موجبمی شود تا خلاقیت و بهره وری بیشتری تولید شود.
در مقابل رهبران، مدیران قرار دارند که نمی توانند تفکر آزاد را تشویق کنند و ترویج دهند، زیرا در این صورت نمی توانند تا انتظارات شرکت را به طور کامل برآورده کنند. یادآوری و گفتن وظایف افراد به آن ها، تنها راهی است که مدیران می توانند مطمئن شوند تا کارمندان، کاری را که به آن ها محول شده است را به روشی که باید به انجام برسانند، انجام می دهند.